تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی
و من عجیب ؛ به آغوش تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام . . .
***
بگویم و بدانی یا نگویم و میدانی ، فاصله دورت نمیکند ،
در خوبترین جای جهان جا داری ، جایی که دست هیچکس به تو نمیرسد
***
فاصله خط عابر پیاده ندارد ، دست مرا بگیر و از آن رد کن ، قرار
دیدار ما هر نیمه شب ، خیالت که نمی گذارد بخوابم
***
فاصله یا تو
چه فرقی می کند ؟
هر دو مرا یاد یک چیز می اندازد ...تنهایی …!
***
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
یک طرف خاطره ها ، یک طرف فاصله ها
در همه آوازها حرف آخر زیباست
آخرین حرف تو چیست تا به آن تکیه کنم
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
***
فاصله گرچه دست های ما را از هم جدا کرد
ولی خوشحالم
که جـرات ندارد به دل هایمان نزدیک شود!
***
سکوت سرد فاصله ها تنم را میلرزاند ،
بیاد روزهایی که بودنت را نفهمیدم !
***
همیشه از فاصله ها گله میکنیم شاید یادمان رفته که
در مشق های کودکی برای فهمیدن کلمات کمی فاصله هم لازم بود!
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
نظرسنجی
عملکرد سایت رو چگونه ارزیابی می کنید؟
آمار سایت